ترانه ها

این وبلاگ صرفا برای من است و ارزش دیگری ندارد !

پنجاهم از کوه

  • ۲۱:۳۹

چرا هر وقت میخان تصویر امام زمانو بکشن یه مرد تنها میکشن که پاشو انگار روی زمین میکشه و راه میره 

شونه هاش خم شدس . انگار خسته اس 

لباسش لباس عربیه 

!!!! 

امام زمان کوهه 

تنها نیست... خدا باهاشه 

خسته نیست... قویه 

اونقد که بار غم همه عالم به دوششه 

متنفرم از این تمثال خسته 

امام زمان ما آمادس 

هر لحظه موقعش بشه آمادس که بیاد 

این ماییم که خسته ایم از خودمون و اشتباهاتمون 

اون یه کوهه ... کوه 

تکیه همه عالم بهشه 

عزیر فاطمه 


  • ۷۰

چهل و نهم از دعام کن

  • ۲۱:۳۵

مذهبی نیستم 

تعصبی نیستم 

مومن نیستم 

ولی خدارو دوست دارم 

به اماما اعتقاد دارم 

به علی... به حسین ... به فاطمه 

به مهدی فاطمه 

منتظرشم 

اگه همه دنیا جمع شن بگن نیست من میگم هست 

مگه میشه واسه کسی که نیست دلت بتپه 

دوسش دارم 

میگن دل به دل راه داره 

توام منو دوست داری؟؟

صدام کن 

هر وقت کنار قبر حسین بودی صدام کن 

کنار قبر علی ... اونی که همیشه به اندازه بابام دوسش داشتم 

تو یه چیز دیگه ای ... تو برای من یه کوهی که تلاش میکنم شب و روز تا بهش برسم 

فقط یه نگاه تو ... نگاه که هیچی ... فقط اسممو بیاری برام کافیه 

دستمو بگیر عزیزم 

به حق این شب عزیز که علی رفت پیش یارش 

کمکم کن تو زندگیم فقط به تو فکر کنم

کمکم کن 

میخام پیشرفت کنم 

میخام بشم یه مهندس فنی تو سپاه تو 

کمکم کن 

دستمو بگیر تا برای تو مهندس باشم 

تا برم تو قلب دشمن ازشون اطلاعات بگیرم  و بیام 

میخام سرباز اطلاعات عملیاتت باشم 

کمکم کن 

دلم برات می تپه 

کمکم کن 

دعام کن مهدی جان 

دعام کن فرمانده 

چهل و هشتم از شب قدر

  • ۲۲:۰۲

دلم گرفته 

امشب شب  قدره 

چندتا مناسبتو تو تقویم خیلی دوست دارم 

یکییش شب قدره 

شب قدر که میشه حس میکنم خدا دستاشو بازکرده تا بریم تو اغوشش 

شب قدر یه آرامش خاص داره 

شب قدر از یه نظر هم خاصترین شب هاست 

اونم اینه که شبیه که توش اسم از امام علی میاد 

این شب رو دوست دارم چون عاشق علی و عاشق خدای علی هستم 

خدایی که علی رو آفرید 

وقتی علی اینقدر بزرگواره خدای علی ... اوه زبانم قاصره از بیانش 

دوسش دارم خیلی 

هر دوشونو 

چهل و هفتم مترسک

  • ۰۰:۱۰

حرفی ندارم 

مثل مترسک وسط مزرعه 

که بهارش تمام شد

تابستان سوزانش رفت 

پاییز با کلاغهای مزاحمش تموم شدن 

باد سرد زمستانی داره صورتشو کز می ده 


ولی کشاورز یادش رفته که مترسک منتظرشه 


چهل و ششم از ماست که بر ماست

  • ۲۳:۱۷

به جایی رسیدیم که جناب حاج آقا عمامه دار تو تلویزیون به اصطلاح ملی ما به تاریخمون توهین میکنه 

آقا نشسته میگه پیروزی رومی های اهل کتاب بر ایرانیان آتش پرست از پیروزیهای بزرگ بر علیه کفار بود 


طبق اسناد معتبر از جمله کتاب دو قرن سکوت محمدحسین زرین کوب ایرانیها توی اون دوران زردشتی بودن و مشکلی که باعث از بین رفتن حکومت ایران شد وضعیت حرص و طمع و مال اندوزی و حسادت درباریان بود که موبدان گرفتارش شده بودن (!) 

ایرانیها توی هیچ دوره از تاریخ آتش پرست و خورشید پرست نبودن و همیشه یکتاپرست بودن ... 


گر معتبر شود ز خدا بیخبر شود!

چهل و پنجم از عقد

  • ۱۳:۰۲

دیشب عقد اعظم بود 

شوهرش یه مرد خیلی قد بلنده که دکترای برق داره و خانوادش تو روستا زندگی میکنن فامیلاشون به زور فارسی حرف میزدن 

من که از فامیلاشون اصلا خوشم نیومد خیلی بی کلاس بودن !!!!

اعظم فقط به مدرک پسره شوهر کرده ... امیدوارم خوشبخت بشن 

چهل و چهارم از کوه به کوه

  • ۲۳:۳۷

استاد زارعی یه پسر مجرد بود که همیشه مثل تازه دامادا لباس می پوشید یعنی کت و شلوار مرتب و کفش ورنی!

خیلیی هیز بود کلا زل میزد کل بدن آدمو نگاه میکرد از بالا تا پایین 

کم نمره میداد ولی وقتی یکی می رفت و ازش نمره میخاست پاسش می کرد

ازش خوشم نمی اومد خیلی 

ولی واقعا مرد باهوشی بود و یه شیطنت خاصی تو ذاتش بود 


میگن دنیا کوچیکه

میگن کوه به کوه نمیرسه آدم به آدم میرسه 

میگن های زیادی هست که من امروز یه نمونه شو دیدم 


خیلی اتفاقی توی یه شبکه اجتماعی استاد زارعی بهم پیام داد 

وای که همچنان وقیح و هیز بود حتی از پشت خط تلفن هم انگار داشت منو میخورد 

میگفت نمی دونم چرا از هر کی خواستگاری میکنم بهم میگه نه ... یکی نیس بگه خب تو اینقد عوضی هستی هرکی باشه میترسه زن تو بشه وقتی تو یه ذره شخصیت نداری سرتو بندازی پایین !


وسطای حرف یهو رفت 

نمیدونم چی شد . اینترنتش قطع شد انگار 

اسم پروفایلشم احسان گذاشته بود... . جریان چیه که هرکی به من میرسه یه نشانی از اسم احسان داره !!!؟


چهل و سوم از حافظ

  • ۲۳:۳۴
 

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شود ولیک به خون جگر شود

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه

کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود

از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان

باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو

لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من

آری به یمن لطف شما خاک زر شود

در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب

یا رب مباد آن که گدا معتبر شود

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی

مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست

سرها بر آستانه او خاک در شود

حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست

دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود

چهل و دوم از روزها

  • ۲۳:۳۱

امروز دوست عزیز چهارده سالمو دیدم 

میخاد از شوهرش طلاق بگیره... یعنی در واقع زندگی که اصلا شروع نشد داره تموم میشه 

مهرشو گذاشته اجرا و درخواست طلاق داده... اونم به خاطر اختلافات فرهنگی دو خانواده 

ناراحتم براش ولی الان بهتر از چندسال دیگه با یه بچه س!!!!


کم کم داره کارام تو شرکت زیاد میشه 

خسته میشم 

دلم میخاد حقوقم بیشتر بشه ولی بعید می دونم که بشه !!!


این روزا خیلی جدی به ادامه تحصیل درخارج از کشور فکر میکنم 

این روزا خیلی جدی به تی سی پی فکر میکنم 

این روزا خیلی جدی به ان اس فکر میکنم 

این روزا به آینده خیلی فکر میکنم 


شبنم مسخرش میاد از این فکرای من ... یادمه وقتی که دوم راهنمایی بودیم یه کتاب داشتم که توش انواع موشک های فضاپیما رو توضیح داده بود من با توجه به اون کتاب یه روزنامه دیواری عالی ساختم ... اون روزا هم باز شبنم با تمسخر برخورد میککرد وقتی که با استاد اهور شبکه کار میکردم هم بازم مسخرش می اومد ولی درنهایت منجر به این شد که توی یه گروه علمی مشغول کار بشم و نهایتا الان هم مسخرم میکنه .. . بهمم به دید یه آدم رویا پرداز نگاه میکنه !!! ولی دکتر گفت که این اصلا رویا نیست بلکه خیلی به واقعیت نزدیکه

چهل و یکم از بی یاری

  • ۲۳:۰۰

چقدر تنهام ... بی عشق... بی یار!

۱ ۲ ۳
Designed By Erfan Powered by Bayan