ترانه ها

این وبلاگ صرفا برای من است و ارزش دیگری ندارد !

شانزدهم از حسین منزوی

  • ۱۳:۵۴

ای یاد دور دست که دل می بری هنوز 

چون آتش نهفته به خاکستری هنوز 

هر چند خط کشیده بر آیینه ات، زمان 

در چشمم از تمامی خوبان سری هنوز 

ای چلچراغ کهنه که ز آن سوی سالها 

از هر چراغ تازه فروزان تری هنوز 

بالین و بسترم همه از گل بیا کنی 

شب بر حریم خوابم اگر بگذری هنوز 

این نازنین درخت نخستنی گناه من 

از میوه های وسوسه بارآوری هنوز 

آن سیب های راه، به پرهیز بسته را 

در سایه سار زلف، تو می پروری هنوز 

وان سفره شبانه نان و شراب را 

برمیزهای خواب تو میگستری هنوز 

سودای جاودان نخستین و آخرین 

عمرم گذشته است، تو در سری هنوز 

با جرعه ای ز بوی تو از خویش می روم

آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز 

Designed By Erfan Powered by Bayan