ترانه ها

این وبلاگ صرفا برای من است و ارزش دیگری ندارد !

پنجاه و ششم از غلط کردم

  • ۲۲:۳۶

بدترین چیز اینه که یکی دیگه عصبانیت میکنه 

بعد تو دلت میخاد به اون فحش بدی 

بعد نمی تونی بهش بدی 

گریه ات میگیره 

تمرکزتو از دست میدی 

میخای خودتو مشغول کنی ولی نمیشه 

آخرش میگی کاش خودمو بزنم به خریت کارام زودتر پیش میره 

این همه ام عقب  نمی افتم 

فکر کنم این بهترین کاره ... وقتی نمی تونی شرایطو عوض کنی یه جور رفتار کن که بهت آسیبی نرسونه 

میخام از فردا این کارو بکنم 

پنجاه و پنجم از گریه

  • ۲۲:۲۳

الان که دلم میخاد زجه بزنم و گریه کنم تکلیف چیه ؟

پنجاه و چهارم از شکایت

  • ۲۱:۵۰


روزی که دنیا رو تقسیم میکردن به من تنهایی رسید

خدایا شکرت 

... 

شکایتی نمی تونم بکنم ... 

به کی شکایت کنم؟؟؟ به تو ؟؟

به تو که از رگ گردن نزدیک تری ؟ به تو که سلول به سلول و اتم به اتم این بدنی ؟ به تو که این روح تکه ای از وجودته که اینجوری زجرش میدن؟

به کی شکایت کنم؟؟

خدایا خودت شاهدی می تونم خیلی کارا بکنم ولی فقط از ترس توئه که نمیکنم ... خودت شاهدی 

خودت میدونی که این زبونی که دادی از شمشیر تیز تره 

میدونی تنم پر زخمه

تو میدونی که اشکی که می ریزم خون همون زخماس که عصارش از چشمم میاد 

خدایا بدم اومد از این زندگی 

تو این زندگی چی دارم من ؟؟؟

استغفرالله 

ببخش .. داشت از دستم در می رفت ... هیچ وقت ناسپاسیتو نمیکنم 

خدایا دستمو بگیر 

صبر بده بهم 

صبر صبر صبر 

صبر در برابر تهمت دربرابر زخم زبان دربرابر نامهربانی دربرابر تحقیر 

صبر بده که ازش نبرم 

صبر بده که صبرکنم 

صبر بده خدایا 



پنجاه و سوم از توافق هسته و قرارداد لوزان

  • ۱۲:۵۵

یه جمله جالب خوندم 

دیروز قهرمان ان مردی بود که روز به روز سانتریفیوژها را اضافه  کرد

امرز قهرمان آن مردیست که سانتریفیوژ ها را تعطیل کرد 

اما قهرمان واقعی منم که جوانی ام را در آوردن و بردن سانتریفیوژها دادم!!!



پنجاه و دوم از تجربه سوتفاهم

  • ۲۳:۲۳

امروز یه تجربه جدید بود 

دیشب کلا خواب آتش سوزی و تیر اندازی و کشتار می دیدم 

صبح که بلند شدم خیلی خسته بودم !!! از بس جیغ زده بودم 

رفتم سرکار مهدی یه چیزی بهم گفت نمیدونم چرا حرفش شبیه یه کلمه انگلیسی به گوشم خورد و منم شروع کردم به گفتن جواب یعنی معنی اون کلمه 

بعددیدم اون یکی مهدی میخنده 

بعد این مهدی گفت میگم فیلترشکنتو باز کن 

منم یهو دستم خورد هنسوری از رو میز با سر و صدا افتاد زمین 

مهدی عصباننی شد گفت نمیخام 

بعد با اون یکی مهدی رفت بیرون حرف زدن و اومد 

بعد من صداش کردم بیرون ازش معذرت خواستم گفت اشکالی نداره 

ولی معلوم بود میخاد خفه ام کنه 

بعد از ظهر باز تو تلگرام بهش پیام دادم عذرخواهی کردم 

ولی عصر بازم سرسنگین بود 


تو دلم گفتم به جهنم یا به قول همون جمله دل خنک کن F--K you 


خلاصه دیگه اولش گفتم بعد شرکت میرم کاریابی دنبال کار 

راستش حجم کارم خیلی زیاده 

کلا خستم کرده 

ولی بعدش که یه کم آمپرم اومد پایین پیش خودم گفتم فرار هرگز ... باید بمونی 

هرجا بری از این مشکلات هست 

همه جا سوتفاهم هست 

همه جا اخلاقای گند مثل مهدی هست 

خلاصه بیخیال شدم 

دیگه بهش اهمیتی نمی دم 

برام مهم نیست 

پنجاه و یکم از الگوریتم باقیمانده چینی

  • ۱۷:۱۹

تنهایم و با هیچکسم میل سخن نیست 



چراااااااا یکی نیست این الگوریتم باقیمانده چینی رو برای من تحلیل کنه خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

بهروز هم کم آورده ولی صداش در نمیاد 

اول و آخر کار خودمه 

مثلا فوق لیسانس خوندن ولی یه قرون هم نمی ارزه مدرکشون 

پنجاهم از کوه

  • ۲۱:۳۹

چرا هر وقت میخان تصویر امام زمانو بکشن یه مرد تنها میکشن که پاشو انگار روی زمین میکشه و راه میره 

شونه هاش خم شدس . انگار خسته اس 

لباسش لباس عربیه 

!!!! 

امام زمان کوهه 

تنها نیست... خدا باهاشه 

خسته نیست... قویه 

اونقد که بار غم همه عالم به دوششه 

متنفرم از این تمثال خسته 

امام زمان ما آمادس 

هر لحظه موقعش بشه آمادس که بیاد 

این ماییم که خسته ایم از خودمون و اشتباهاتمون 

اون یه کوهه ... کوه 

تکیه همه عالم بهشه 

عزیر فاطمه 


  • ۷۳

چهل و نهم از دعام کن

  • ۲۱:۳۵

مذهبی نیستم 

تعصبی نیستم 

مومن نیستم 

ولی خدارو دوست دارم 

به اماما اعتقاد دارم 

به علی... به حسین ... به فاطمه 

به مهدی فاطمه 

منتظرشم 

اگه همه دنیا جمع شن بگن نیست من میگم هست 

مگه میشه واسه کسی که نیست دلت بتپه 

دوسش دارم 

میگن دل به دل راه داره 

توام منو دوست داری؟؟

صدام کن 

هر وقت کنار قبر حسین بودی صدام کن 

کنار قبر علی ... اونی که همیشه به اندازه بابام دوسش داشتم 

تو یه چیز دیگه ای ... تو برای من یه کوهی که تلاش میکنم شب و روز تا بهش برسم 

فقط یه نگاه تو ... نگاه که هیچی ... فقط اسممو بیاری برام کافیه 

دستمو بگیر عزیزم 

به حق این شب عزیز که علی رفت پیش یارش 

کمکم کن تو زندگیم فقط به تو فکر کنم

کمکم کن 

میخام پیشرفت کنم 

میخام بشم یه مهندس فنی تو سپاه تو 

کمکم کن 

دستمو بگیر تا برای تو مهندس باشم 

تا برم تو قلب دشمن ازشون اطلاعات بگیرم  و بیام 

میخام سرباز اطلاعات عملیاتت باشم 

کمکم کن 

دلم برات می تپه 

کمکم کن 

دعام کن مهدی جان 

دعام کن فرمانده 

چهل و هشتم از شب قدر

  • ۲۲:۰۲

دلم گرفته 

امشب شب  قدره 

چندتا مناسبتو تو تقویم خیلی دوست دارم 

یکییش شب قدره 

شب قدر که میشه حس میکنم خدا دستاشو بازکرده تا بریم تو اغوشش 

شب قدر یه آرامش خاص داره 

شب قدر از یه نظر هم خاصترین شب هاست 

اونم اینه که شبیه که توش اسم از امام علی میاد 

این شب رو دوست دارم چون عاشق علی و عاشق خدای علی هستم 

خدایی که علی رو آفرید 

وقتی علی اینقدر بزرگواره خدای علی ... اوه زبانم قاصره از بیانش 

دوسش دارم خیلی 

هر دوشونو 

چهل و هفتم مترسک

  • ۰۰:۱۰

حرفی ندارم 

مثل مترسک وسط مزرعه 

که بهارش تمام شد

تابستان سوزانش رفت 

پاییز با کلاغهای مزاحمش تموم شدن 

باد سرد زمستانی داره صورتشو کز می ده 


ولی کشاورز یادش رفته که مترسک منتظرشه 


۱ ۲ ۳ . . . ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ . . . ۹ ۱۰ ۱۱
Designed By Erfan Powered by Bayan