- يكشنبه ۵ مهر ۹۴
- ۲۳:۴۹
اون وقتی که مادر پدرای ما بچه بودن جمعیت بیست میلیون بود
راحت می تونستن برن تو هر ارگانی کار کنن... بیکاری به معنای گیر اومدن کار نبود بلکه به معنی بی عاری طرف بوده
الان نزدیک 80 میلیون جمعیت شدیم
من مهندسی آی تی خوندم ... جز سخت ترین و پیچیده ترین مهندسی ها
اما الان برای حقوق ماهی هفتصد باید سگ دو بزنم
تازه به هیچ جا هم نرسه
احساس سرخوردگی میکنم
تازه من اونی ام که هزارتا کار بلدم و زرنگم ... خیلی از دوستام رفتن فروشنده شدن یا منشی دکتر یا ...
خیلیاشون نشستن خونه به انتظار بخت !!!
کشوری که توش تولید نباشه هیچی نیست ... مثل کشور ما
اینجا فقط شغل هایی پر درآمد هستن که جنبه مصرف گرایی افراطی داشته باشند چیزهایی که مردم بخرن و بعد مدتی بیندازن دور و باز برن بخرن
اینجا ایرانه !!!
هرچی بزرگتر میشم بیشتر می فهمم معنی منجی رو
معنی بی عدالتی رو
معنی درد رو
بیشتر می فهمم که چرا هابیل 800 سال عمر کرد ما به زور قرص و دارو به 80 میرسیم
دنیا پر درده ... پر تبعیض
مخصوصا تو جایی که تو فکر متمایزی داری ولی فکرت خریداری نداره و مجبوری برای اینکه بتونی ادامه بدی مثل بقیه بشی !!!
آه چقدر زجرناک
اگر استیو جابز توی ایران درسشو ول میکرد باید میرفت میشد دست فروش چون تو ایران کسی به ایده بها نمیده و حمایتی نمیکنه
اینقدر نگیم که فلانی چقدر حقیر بود و چقدر رشد کرد در انتها ... اینجا امکان چنین رشدی نیست
دلم خیلی خونه
یه مهندس که در به در دنبال کاره وضعیتش از من بهتر نمیشه
دلم میخاد کاری کنم که بهتر از پدرو مادرم زندگی کنم ... دلم میخاد به جای یه پله دو پله ازشون جلو بیفتم
دنیا پر از محدودیته
هرچی بزرگتر میشم بیشتر می فهمم که ... معنی موهای سپید پدر و مادرمو بهتر می فهمم
کاش خدا کمک کنه که ما بتونیم گامی برداریم که بچه هامون دردهاشون کمتر باشه
خدایا آقامونو هرجاهست سالم کن و هرجا که هست نگه دارش باش و فرجشو نزدیک کن ... تنها امیدمونه
راستی امروز رفتم وقت دکتر گرفتم برای جراحی بینی ... ماکه از درس به جایی نرسیدیم لااقل به قیافمون برسیم یه کم