امروز دوست عزیز چهارده سالمو دیدم
میخاد از شوهرش طلاق بگیره... یعنی در واقع زندگی که اصلا شروع نشد داره تموم میشه
مهرشو گذاشته اجرا و درخواست طلاق داده... اونم به خاطر اختلافات فرهنگی دو خانواده
ناراحتم براش ولی الان بهتر از چندسال دیگه با یه بچه س!!!!
کم کم داره کارام تو شرکت زیاد میشه
خسته میشم
دلم میخاد حقوقم بیشتر بشه ولی بعید می دونم که بشه !!!
این روزا خیلی جدی به ادامه تحصیل درخارج از کشور فکر میکنم
این روزا خیلی جدی به تی سی پی فکر میکنم
این روزا خیلی جدی به ان اس فکر میکنم
این روزا به آینده خیلی فکر میکنم
شبنم مسخرش میاد از این فکرای من ... یادمه وقتی که دوم راهنمایی بودیم یه کتاب داشتم که توش انواع موشک های فضاپیما رو توضیح داده بود من با توجه به اون کتاب یه روزنامه دیواری عالی ساختم ... اون روزا هم باز شبنم با تمسخر برخورد میککرد وقتی که با استاد اهور شبکه کار میکردم هم بازم مسخرش می اومد ولی درنهایت منجر به این شد که توی یه گروه علمی مشغول کار بشم و نهایتا الان هم مسخرم میکنه .. . بهمم به دید یه آدم رویا پرداز نگاه میکنه !!! ولی دکتر گفت که این اصلا رویا نیست بلکه خیلی به واقعیت نزدیکه